سفارش تبلیغ
صبا ویژن

89/11/3
11:59 صبح

روانشناسی نق زدن

بدست شرکت کاوه مکاترونیک آریا در دسته

علت دیگر مربوط به ارتباطات فرد است. به‌عنوان نمونه وقتی مخاطب فردی به او توجه نکرده و برای حرف‌هایش اهمیتی قائل نباشد، فرد سعی می‌کند با نق زدن و تکرار، مخاطبش را وادار به گوش کردن کند. سوم اینکه فرد نمی‌تواند مسایل‌اش را به خوبی مطرح کند و مشکل مربوط به خود اوست. در نتیجه سعی می‌کند از راه تکرار و نق زدن، منظورش را بیان کند.
علت دیگر مربوط به اعتماد به نفس ضعیف افراد است که خودشان را باور ندارند. در این صورت فکر نمی‌کنند که اگر با لحن آرام و مناسب با شان و شخصیت بالا با طرف مقابل‌شان صحبت کنند، بتوانند منظورشان را برسانند به همین دلیل سعی می‌کنند از طریق نق زدن، پیامشان را منتقل کنند. گاهی اوقات نق زدن خودش را به شکل یک رفتار نشان می‌دهد و در واقع جزو یکی از ویژگی‌های شخصیتی فرد شده است.
نق زدن می‌تواند به شکل یادگیری نیز باشد. به این معنی که افراد یاد می‌گیرند نق بزنند تا به هدف مورد نظرشان برسند. گاهی نیز نق زدن روشی برای تخلیه تنش‌ها و هیجان‌‌های منفی است که فرد با نق زدن، عصبانیت و ناراحتی خود را تخلیه می‌کند. ابراز وجود، یکی دیگر از علل نق زدن است که معمولا در خانم‌ها و بیشتر در روابط زناشویی‌ دیده می‌شود.
جالب اینکه این دسته از خانم‌ها خودشان به نق زدنشان واقفند و معتقدند گاهی که آقایان حرف‌هایشان را نمی‌شوند و نق می‌زنند. حال باید دید نق زدن‌های والدین چه تاثیری بر فرزندان‌شان دارد؟ متاسفانه نق زدن والدین، کودکان را از داشتن تفکر خلاق و ارتباط سالم دور می‌کند و باعث می‌شود کودکان محدود فکر کنند و زاویه شناختی خود را بسته نگه دارند بنابراین از اندیشه و تفکرات‌شان استفاده نمی‌کنند و فکر می‌کنند برای به دست آوردن اهداف و آرزوهای‌شان فقط می‌توانند حرف بزنند و به دنبال پیدا کردن راه‌های مختلف برای رسیدن به هدفشان نیستند. همه این عوامل باعث می‌شود کودکان به نوعی وابسته و درمانده شوند زیرا فکر می‌کنند که چون مادرشان نق می‌زند و به نتیجه می‌رسد پس من هم از طریق نق زدن به اهدافم می‌رسم در حالی که همیشه این‌طور نیست. این کودکان از تکامل و پیشرفت باز می‌مانند.
راهکارهابه جای نق‌زدن از راه‌های دیگری برای ابراز وجود و دیگر مسایل استفاده کنید تا منظورتان را به طرف مقابل بفهمانید. به عنوان نمونه 1. کلام‌تان را مناسب کنید.
2. این احساس را در خود ایجاد کنید که اگر نق بزنید خودتان را خراب کرده‌اید و مخاطب‌تان کمتر به شما گوش خواهد داد.
3. سعی کنید اعتمادبه‌نفس‌تان را افزایش دهید و به این مساله فکر کنید که شما توانمندی‌ها و مهارت‌های زیادی دارید و با استفاده از آنها می‌توانید نظرات‌تان را به دیگران ارائه دهید.
4. سعی کنید با لحن مناسب و در مکان مناسب حرف‌هایتان را بزنید.
به‌عنوان نمونه بگویید: «تو فکر نمی‌کنی این‌طور بهتر است؟ صلاح می‌دانی فلان کار را انجام دهیم؟...» استفاده از این عبارات می‌تواند افراد را وادار کند تا به جای تکرار پیام کلامی، از اندیشه‌شان استفاده کنتد.
5. مهارت‌های ارتباطی خود را ارتقا دهید و به جای نق زدن از آنها استفاده کنید. 
6. از فیدبک‌های کلامی استفاده کنید و از طرف مقابل‌تان سوال کنید که آیا متوجه صحبت‌های من هستی. در این صورت احتمال اینکه طرف مقابل حرف‌تان را بیشتر گوش بدهد زیاد است تا وقتی که بدون بازخورد گرفتن از او صحبت کنید.
7. برای صحبت کردن به خصوص با همسر و فرزندان‌تان زمان مشخصی را تعیین کنید و به صحبت‌های‌تان رسمیت دهید تا آنها را وادار به شنیدنصحبت‌های‌تان کنید.


89/11/1
1:59 عصر

خورشید و باد

بدست شرکت کاوه مکاترونیک آریا در دسته

روزی خورشید و باد با هم در حال گفتگو بودند و هر کدام نسبت به دیگری ابراز برتری میکرد، باد به خورشید می گفت که من از تو قویتر هستم، خورشید هم ادعا میکرد که او قدرتمندتر است. گفتند بیاییم امتحان کنیم، خب حالا چه طوری؟

دیدند مردی در حال عبور بود که کتی به تن داشت. باد گفت که من میتوانم کت آن مرد را از تنش در بیاورم، خورشید گفت پس شروع کن. باد وزید و وزید، با تمام قدرتی که داشت به زیر کت این مرد می کوبید، در این هنگام مرد که دید نزدیک است کتش را از دست بدهد، دکمه های آنرا بست و با دو دستش هم آنرا محکم چسبید.

باد هر چه کرد نتوانست کت مرد را از تنش بیرون بیاورد و با خستگی تمام رو به خورشید کرد و گفت: عجب آدم سرسختی بود، هر چه تلاش کردم موفق نشدم، مطمئن هستم که تو هم نمی توانی.

خورشید گفت تلاشم را می کنم و شروع کرد به تابیدن، پرتوهای پر مهرش را بر سر مرد بارید و او را گرم کرد. مرد که تا چند لحظه قبل با تمام قدرت سعی در حفظ کت خود داشت دید که ناگهان هوا تغییر کرده و با تعجب به خورشید نگریست، دید از آن باد خبری نیست، احساس آرامش و امنیت کرد.

با تابش مدام و پر مهر خورشید او نیز گرم شد و دید که دیگر نیازی به اینکه کت را به تن داشته باشد نیست بلکه به تن داشتن آن باعث آزار و اذیت او می شود. به آرامی کت را از تن بدر آورد و به روی دستانش قرار داد.

باد سر به زیر انداخت و فهمید که خورشید پر عشق و محبت که بی منت به دیگران پرتوهای خویش را می بخشد بسیار از او که می خواست به زور کاری را به انجام برساند قویتر است.

مثل خورشید باش عشق و محبت را بدون هیچ انتظاری به دیگران ببخش

89/11/1
12:10 عصر

قوانین مورفی....خیال یا واقعیت

بدست شرکت کاوه مکاترونیک آریا در دسته

 

یادآوری قوانین مورفی تسکین دهنده بدبیاری ها و بدشانسی هاست. قانون مورفی در سال 1949 در پایگاه نیروی هوایی ادوارز شکل گرفت. مورفی مهندس هوافضا بود که روی یک پروژه کار می کرد. در یکی از سخت ترین آزمایشهای پروژه یک تکنسین خنگ تمام سیم ها را برعکس وصل کرد و آزمایش خراب شد. مورفی درباره این تکنسین گفت: "اگه یه راه برای خراب کردن چیزی وجود داشته باشه او همون یه راه رو پیدا می کنه" و این اولین قانون مورفی بود. در ابتدا در فرهنگ فنی مهندسین رواج پیدا کرد و بعد به فرهنگ عامه راه پیدا کرد. بعداً قوانین دیگری هم بعد از کسب رتبه لازم از بنیاد مورفی در زمره قوانین اصلی قرار گرفتند .

فلسفه مورفی

« لبخند بزن... فردا روز بدتریه!! »

حالا قوانین مورفی و قوانین استنباط شده از آن :

- اگر در توده یا کپه ای به دنبال چیزی بگردی، چیز مورد نظر حتما در ته قرار دارد.

- هیچ کاری آن طور که به نظر می رسد ساده نیست.

- وقتی در ترافیک گیر کرده ای لاینی که تو در آن هستی دیرتر راه می افتد.

- هر کاری بیش از آنچه فکرش را می کنی دو برابر آنچه باید وقت می برد. مگر اینکه آن کار ساده به نظر برسد که در آن صورت سه برابر وقت می گیرد .

- هر چیزی که بتواند خراب شود خراب می شود آن هم در بدترین زمان ممکن.

- اگر چیزی را مقاوم در برابر حماقت احمق ها بسازی احمق باهوش تری پیدا می شود و کارت را خراب می کند .

- در صورتی که شانس انجام درست یک کار پنجاه پنجاه باشد احتمال غلط انجام دادن آن نود درصد است .

- وسایل نقلیه اعم از اتوبوس، قطار، هواپیما و... همیشه دیرتر از موعد حرکت می کنند مگر آن که شما دیر برسید. در این صورت درست سر وقت رفته اند .

- اگر به نظر می رسد همه چیزها خوب پیش می روند حتما چیزی را از قلم انداخته ای .

- احتمال بد پیش رفتن کارها نسبت مستقیم با اهمیت آنها دارد.

- هر وقت خودت را برای انجام دادن کاری آماده کرده ای ناچار می شوی اول کار دیگری را انجام دهی .

- اشیای قیمتی اگر سقوط کنند به مکان های غیرقابل دسترس مثل کانال آب یا دستگاه زباله خرد کن (آن هم در حالی که روشن است) می افتند .

- مادر همیشه راه بهتری برای انجام کارتان پیشنهاد می کند البته بعد از اینکه کار را به سختی انجام داده باشید .

- هر چه بیشتر سعی کنید چیزی را از مادرتان پنهان کنید او بیشتر به وب کم شبیه می شود.

80% - امتحانات پایان ترم براساس کلاسی است که در آن غایب بوده ای.

- وقتی قبل از امتحانات نکات را مرور می کنی مهمترین شان ناخوانا ترینشان است.

- وقتی یک تکه نان که یک طرفش مربا زده شده از دستتان می افتد احتمال اینکه از طرف مربایی روی فرش بیافتد با قیمت فرش نسبت مستقیم دارد .

قوانین اتوبوسی مورفی :

- اگر تو دیرت شده اتوبوس هم دیر می آید.

- اگر زود برسی اتوبوس دیر می آید. اگر دیر برسی اتوبوس زود رسیده است.

- اگر بلیت نداشته باشی پول خرد هم نداری. وقتی پول خرد داری که بلیت هم داری.

- هر چه بیشتر از راننده بپرسی که کدام ایستگاه باید پیاده شوی احتمال این که درست راهنمایی ات کند کمتر خواهد شد .

- مدت زیادی منتظر اتوبوس می مانی و خبری نیست پس سیگاری روشن می کنی. به محض روشن شدن سیگار، اتوبوس می رسد. (به عبارت ساده اگر سیگار را روشن کنی اتوبوس می رسد .

- اگر برای زودتر رسیدن اتوبوس سیگار را روشن کنی اتوبوس دیرتر می آید.

قوانین کامپیوتری مورفی :

- دیسک مشتری در سیستم تو خوانده نمی شود.

- اگر برای خواندن آن نرم افزار پیچیده ای روی سیستمت نصب کنی آخرین باری خواهد بود که چنین دیسکی به دستت می رسد .

قوانین عاشقانه ی مورفی :

- همه خوب ها تصاحب شده اند ، اگر تصاحب نشده باشند حتما دلیلی دارد .

- هر چه شخص مذکور بهتر و مناسب تر باشد، فاصله اش از تو بیشتر است.

- شعور ضربدر زیبایی ضربدر در دسترس بودن مساوی عددی ثابت است. ( که این عدد همیشه صفر است).

- میزان عشق دیگران نسبت به تو نسبت عکس دارد با میزان علاقه تو به آنها.

و اما سرنوشت خود آقای مورفی :

یه شب تو یه بزرگراه سوخت ماشین آقای مورفی تموم می شه. اون شب تو بزرگراه ترافیک بوده و ماشین ها با سرعت مورچه می رفتن. آقای مورفی هم می زنه بقل که بقیه رو با تاکسی بره. همینجوری کنار بزرگراه واستاده بوده که یهو ماشین یه توریست انگلیسی که داشته خلاف جهت می اومده می زنه بهش و می میره.اتفاقا اون روز لباسش هم سفید بوده . حالا فکر کن با یه لباس سفید کنار یه بزرگراه شلوغ واستاده باشی. بعد یکی در جهت مخالف بیاد بهت بزنه و بمیری . احتمالا موقع جون دادن این جمله ی معروفش روی لبش بوده :

" اگه یه راه برای خراب کردن چیزی وجود داشته باشه او همون یه راه رو پیدا می کنه"


<      1   2